من گیفت اَستـــــــم

گیفت ینی هدیه، ینی من :)

من گیفت اَستـــــــم

گیفت ینی هدیه، ینی من :)

تلگرام ... اینستا ... فیس بوک ... توییتر ... کوفت و زهرمار . همه شون یه کاری میکنن ادم حرف نزنه . متنای کوتاهه دل گیر .هیچی مث وبلاگ نمیشه . حرفاتو میزنی حرفای بقیه رو میخونی .
اینجا حرفامو میزنم حرفاتونو میخونم ^ـ^

۳ مطلب با موضوع «من هدیه استم» ثبت شده است

دارم فکر میکنم به اینکه اخرین بار کِی بود که بدون بدبختی ،بدون بد شانسی ، بدون بهونه اوردنای بقیه بدون غر زدن و عقب انداختن ، بدون بلاهای عجیب و غریب بدون استرس بدون تاخیرر کاری رو انجام دادم .

+هررررررچی فک کردم به هیچ نتیجه ای نرسیدم من حتی برای گلاب به روتون کوچیک ترین کارمم باید کلی تاخیر و بدشانسی رو توی تایمی که براش گذاشتم در نظر بگیرم حتی چیزی حدود بیس سی درصدم برای کنسل شدن موضوع درنظر بگیرم .

+با کللللللی بدبختی بعد چندین روز اتفاقای دور از ذهن رفتیم دیروز یه کاغذ دیواری قیمت مناسب گیر اوردیم قرار شد با هزینه خودم و اونجوری که حساب کردیم سیصد تا سیصد و پنجاه بدم اتاق قناصه زشته فسقلیه نحسم رو کاغذ دیواری کنم حالا صب اومده متر کردیم دیدیم با کمترین قیمت و کاغذ ایرانی انتخاب کردن میشه چارصد و پنجاه پونصد :( در جا کنسل شد :((

+بیاین اتاقامون با هم عوض من اتاقمُ دوس دارما ولی زشته :((

+باید یه بامبو بگیرم یا مثن عود بگیرم برا اتاقم یا شمع یا نعل اسب یا هرچی ، یه چیزی که یذره از اتفاقای یهوییه زندگی نکبت بارمُ کم کنه

+دیروز مانم زنگ زده میگه حوزه ما خلوت شده بیاین  رای بدین . این دو سه باری که رای دادم همش تو حوزه انتخاباتی بودم که مامانم بوده :))میگم مامان تقلب مقلب چخبر ؟بغل دستیاش با چشاشون من ُ میخورن :/ بی جنبه های عقده ای واه واه تقلب چاشنیه هرانتخاباته که انتخابات ماام اصن هیچ وخ چاشنی نداره :(

+دفه بعدی بیاین با مامان سادات من برید رای بدین :( پدرمونو دراورد اونجا گیرررررررر داده بود کد فلانی رو بنویسین میگم مادر من اون ک شما میگی اسم مستعارشه اسم خودش اینه کدش ام اینه میگه نه اون یکی دیگس . را افتاد ع همممممه اونایی که تو حوزه بودن پرسید اخرم اومد گف شما نمیفمین :((تقصیر منه اینا هرکدوم شیش تا اسم دارن خب:((

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۵۲
Gift

همیشه غد بودن خوب نیس . ینی همیشه غد بودن خوبه بجز جایی که میتونی با یه ببخشید ساده نزاری بهترین دوستت ، مامانت یا بابات یا یکی که خیلی دوسش داری رُ ع دس بدی . فقط همین یه جا غُد نباشید . من امتحان کردم . یه ببقشید ادمُ نمیکشه . بگید خونتون پای من . من خودمم باورم نمیشد موقع گفتنش ، وقتی میخواسم بگم داشتم دق میکردم خودمُ یه ادمی میدیدم که افتاده رو زمین پای یکی دیگه رو چسبیده با صورت پرِ اشک داره التماس میکنه به یه نفر ، ولی اون صحنه کاملا اشتباه بود چون از نظر دوسم اون لحظه من یه خانوم جنتل وومَنی (!!!!) بودم که داشتم سرش منت میذاشتم و دعوا رو ختم به خیر میکردم . تازه همین الانم اس داد که براش همون رفیقم ُ فلانُ چنان. دعواهای دخترونس دیگه دوتا من میگم چارتا اون میگه دوتا جیغ من میزنم اون چارروز خفه میشه من دلم تنگ میشه اون دلش تنگ میشه دوتا چاکریم من میگم دوتا مخلصیم و کوچولوتیم اون میگه تموم. البته فعلا تموم. بالاخره من عذرخواهی کردم و باید یبار این عمل زشتشُ تلافی کنم. یه کاری میکنم بعد چارروز بیاد بگه ببقشید . قطعا این کارُ میکنم و این جا ام تعریفش میکنم

+راه رفتنی را باید رفت ، کار بد کسی رُ ام باس تلافی کرد . این یه قانونه نانوشته اس.بخشش و مخشش ام کارساز نیس. فقط تلافی

+میخواسم شرایطم بهتر ع این باشه میدونسم حق من بهتر از ایناشه :/    ....... دوس داشتم همیشه یه جور دیگه باشه :((

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۲۵
Gift

من هیچ وخت نتونستم یه بچه شر واقعی باشم .نه اینکه نخوام ها نمیشد ینی نمیتونستم . راسش قیافه ام ب این حرفا نمیخورد . از همون بچگی یه معصومیتی تو چشام بود. همون موقع که یکی دوسالم بود و ابرو داداشمو شکوندم هیشکی باورش نشد من بودم . یا اون روز که لب داداشم و با چن تا دندونش کج و معوج کردم هم هیشکی باورش نشد کار من بود .یادم میاد یبار به خاطر کار من و دوتا دوستام امتحان عربی کل کلاس اول دبیرستانیا(9 تا کلاس اول دبیرستان بودیم توی یه مدرسه) با دو ساعت تاخیر برگزار شد وهیچ کس حتی سر سوزنی به من شک نکرد. اون موقع ها ام که من خونه بودم و درو وا نمیکردم داداشم بیاد تو خونه همه فک میکردن اون الکی گفته که من در رو باز نکردم .راسش من هیچ تاکیدی رو بی گناه بودن خودم نداشتم ولی خب ... نه تنها حرف داداشم که حرف هم کلاسی ها و هم میزی ها و بچه های اکیپ دبیرستانم رو هم کسی قبول نمیکرد . براشون سخت بود باور اینکه خنده های اونا بخاطر کارای یواشکی من ته کلاسه .از شما چه پنهون یبار کل کلاس مجبور شدن به خاطر کار من مادراشونو بیارن مدرسه . و فقط مامان من نیومد چون مدرسه داشت نمیتونس که :/اره تو دانشگاه ولی روال اینجوری نبود . استادا انگار از همون روز اول منو شناخته بودن . هنوزترم یک تموم نشده بود که همه ی استادای دانشکدمون به محض اینکه ع در کلاس میومدن تو بمن میگفتن یا میای جلو میشینی یا باید تعهد بدی با بچه ها کاری نداشته باشی . نمیدونم دلیلش چی بود یا استادای روان شناسی میتونن زود ادما رو بشناسن یا کسی منو لو داده بود یا شایدم معصومیت توی چشام ع دس رفته بود نمیدونم دققا چ اتفاقی افتاده بود ولی اونجا ام بااینکه استادا فمیده بودن من چیکا میکنم بازم دلشون نمیومد منو بندازن یا اذیتم کنن . دوستان که به من لطف داشتن میگفتن وقتی اذیت میکنی یه التماس گربه گونه ای تو چشاته که ادم نمیتونه دعوات کنه . شاید کسی دیگه جای من بود خوشال میشد ع این التماسی که تو چشاشه و همه جا ب کمک ادم میاد ولی من به شخصه دختری که شرارت و شیطنت تو چشاش نباشه رو دوس نمیدارم. با ادمای مظلوم تو سری خور رابطه خوبی ندارم چون معتقدم ک  ادم تو سری خور رو باید زد توسرش.

خلاصه اینکه من دوس نداشتم یه ادم گناه داره بیچاره باشم ولی قیافم گویی اینجوریه .

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۴ ، ۲۰:۲۰
Gift