من گیفت اَستـــــــم

گیفت ینی هدیه، ینی من :)

من گیفت اَستـــــــم

گیفت ینی هدیه، ینی من :)

تلگرام ... اینستا ... فیس بوک ... توییتر ... کوفت و زهرمار . همه شون یه کاری میکنن ادم حرف نزنه . متنای کوتاهه دل گیر .هیچی مث وبلاگ نمیشه . حرفاتو میزنی حرفای بقیه رو میخونی .
اینجا حرفامو میزنم حرفاتونو میخونم ^ـ^

۹ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

این که دوستان یکی یکی شب ارزوها برای من ارزوی بهترین همسر رُ میکردن خیلی خوبه و من ممنونم از همشون ولی خیلی دوس  داشتم بگم من هنو به اون اندازه از فهم نرسیدم که نیاز به همسر داشته باشم بیشتر به همدست یا هم پا احتیاج دارم . بنظرم یه همسر نمیتونه یه همدست خوب باش .همدست صد برابر صمیمی تر و جینگ تر از همسره . حتی هم پاام خیلی بنظرم  نزدیک تر از همسره :/ خدا کنه خدا دعاهای دوستان رو بجای همسر با هم دست اجابت کنه . حالا مذکر یا مونث بودن این همدست خیلی فرق نداره .یکی که با من هم دست باشه دسش با من تو یه کاسه باشه یجورایی پایه باشه نه صرفا همسر :/
+اولین سالی بود که اول من برا همه دعا کردم . یه چی خوندم گفته بود شاید شما ادم شادی نباشید ولی دعا کنید ادمای اطرافتون شاد باشن .توی فضای شاد زندگی بهتره . منم که تحت تاثیر نصفه شب زدم تو کار شادسازی ملت تا صب داشتم جواب ابراز احساسات دوستارُ میدادم. عالی بود عالی . گفته بودم که امسال یه کاری میکنم دوستام هدیه ی بداخلاق بی معرفته پارسال رو یادشون بره :)) حتی به اونایی پی ام دادم که قسم خورده بودم تا بمیرم سراغی ازشون نمیگیرم . خوشالشون کردم و نَمُردُم :)حالمم بهتر شد تازه .تا امتحانش نکنین متوجه نمیشین چی میگم
+وژدانا کی فک میکرد نتیجه دربی 4-2 بشه اونم گل دوم استقلال رو داور بسازه براشون و یه پنالتی پرسپولیس رو طارمی ِ .... گل نکنه و چن تا گل صدرصد رو رحمتی بیاره بیرون ع دروازه :/خدایی ع دربی که ایمون 3 تا گل رو ت ده دیقه زد ام قشنگ تر بود

موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۷ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۰۹
Gift

تصمیم گرفته بودم یه تغییراتی تو زندگیم بدم مثن اینکه ساعت خواب و بیدارشدنم درست بشه یا مثن صبونه رو حتما بزنم بر بدن میگن دوش صبگاهی روحیه ادمُ بهتر میکنه زبانم افتضاحه میخواسم یکم اگه بشه حتی چن تا کلمه در روز بهش برسم فتوشاپ رو دیگه پسر خالهی ده سالمم بلده ولی من بلد نیسم هنو تصمیم داشتم شروع کنم یاد بگیرم . نماز خوندنم یکم میلنگید میخوام درستش کنم مامانم روزی اووو چن صفه قران میخونه میخواسم اگه بشه و بتونم وزی یه صفه ام من بخونم .تو عمرم فقط یه کتاب خوندم اونم یه رمانی بود که مامانم ع بچه های مدرسشون گرفته بود که تنبیهش کنه سر کلاس رمان نخونه ، میخوام همت کنم لاقل سالی ماهی یکی دوتا کتاب بخونم ع تاریخ هیچچچچی نمیدونم میخواسم یکم بخونمش اوووم دیگه اینکه بدن به شدت خشکی دارم و بسیار داغون میخواسم برم باشگا  که هیچ وخت حوصلم نمیاد تنهایی برم یه پارک زیر پنجره اتاقمه میخواسم روزی یبار تو برنامم بزارم برم پارک بشینم بچه ها رو نیگا کنم.همیشه رادیو رو دوس داشتم قبلا زیاد گوش میکردم میخوام دوباره برگردم به رادیو گوش دادن و حداقل روزی یه فیلم ببینم که هی نشینم بگم حوصلم سررف.

+از این همه کار در این دو سه روز تونستم ساعت خواب شبهام رو درست کنم که دوازده و نیم بخوابم و اینکه بچه های توی پارک رو ع همین بالا پشت پنجره نیگا کنم . همینجوری پیش برم فک کنم سال دیگه به وسط هدفام میرسم احتمالا

+رهرو ان است که اهسته و پیوسته بره . من اگه اولش بدو ام خسته میشم خب نمیتونم تا تهش برم باس کم کم شروع کنم . خوب توجیح میکنم مگه نه ^_^

+کار دیگه ای به ذهنم نمیرسه انجام بدم میخوام یکم گوشی رو بزارم کنار تلگرام رو بزارم کنار چت های الکی رو بزارم کنار خسته کننده شده وواقعا اعتیاد اوره .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۰۱
Gift

کلی زحمت بکش بگرد بین اون همه ادم جور واجور و رنگا رنگی که تو دانشگا میره و میاد ، یه تپلشُ گیر بیار باش طرح رفاقت بریز خیلی زود باش صمیمی شو هرکاری از دستت برمیاد و نمیاد براش بکن نزار کسی چپ بش نگا کنه .ازش کوچیکتر باشی ولی بازم برا اونایی که بش چپ نیگا میکنن قلدری کن ادا بزرگا رُ دربیار قاطی کن براشون چارسال دوستیتُ نگه دار بیشترش کن .بش اطمینان بده که این دوسی ودوس داشتن فقط فقط بخاطر خودشه . همه بش بگن فلانی این هـِدی تابلو خیلی دوست داره ها . خیالشُ همه جوره راحت کنی که اگه یکی تو زندگیت نیس من هسم همه جوره فقط حرف نزنی ،باشی همه جوره .بعدِ دانشگا نزاری تو تنهاییاش تنها بمونه هر موقع حالش خوب نبود پاشی به بهانه مدرک بکوبی بری گرمسار که پیشش باشی تو یه شرایطی.بعد کار جور کنی براش شب تولدش برای کادوش مامانش رو راضی کنی ع گرمساربیاد بیرون .برداریش ع تو گرمسار خراب شده بیاریش شهر خودت پیش خودت سرکار .همه چی خوب باشه همممه چی هرروز پاشی بری در خونش برداریش بیاریش سر کار .ناهارا بری خونشون تا شب حرف بزنی حرف بزنی حرف بزنی انقد حرف بزنی که دیگه حرفت نیاد

بعد یهو یدفه بعد دو هفته یکی بیاد . بین اومدنش و بردنش هیچ فاصله ای نیفته . تا اومد بردش . بشینه برا خودش و مامانش بگه صبام واس هدی غروبام برا سعید . ولی صباشُ خواب باشه که بعدظهراش سرحال باشه .دیگه ع بیا بریم تهران مانتو بگیریماش خبری نباشه ع بیا بریم جرجیس خرید کنیماش خبری نباشه نه فلافل بخوریم نه ذرت نه بستنی نه جایی بریم ،اگه جایی ام رفتیم تا ظهر بیایم که جناب سعید خان تشریف میاره خونه باشه .حرفی نداشته باشی باهاش بزنی ولی اون کلی حرف ع جاری و فلان و چنان داشته باشه کادوهایی براش بگیرن که ع کادوهایی که تو براش میگرفتی بیشتر خوشالش کنه . وقتی جایی میره بش هی اس ندی که سعید نگه این دختره هدی اینجاام مارُ ول نمیکنه بعد بیاد خونه طلبکار بت اس بده که چرا همش من باید سراغت رو بگیرم. شما داشته باش این حرفُ دوست صمیمیت سرت منت بذاره واس اینکه موقعایی که تنهاس و سعید نیس بت اس میده تا وقتی ام سعید باشه هدی ای وجود نداره اصن .همه اینارُ تحمل کنی بکشی کنار خودت ُ رابطت رو کم کنی که براش مشکلی پیش نیاد سعی کنی ع سعیدی که ازش بدت میاد ،ازت بدش میاد ، خوشت بیاد . همممه اینا باشه ، بعد یهویی شب وسط بحث بگه دو سه ماه دیگه میریم ع اینجا راس میگن دوری و دوستی :/

+دور ازجون دور ازجون روم به دیوار شما جای من .تو مخیلت می گنجه این رفتارا :/ این حرفا این صبتا :/شاید مخیله من مورد داره

+ادم به چیه دوستیا اعتماد کنه به خوب بودن و عالی بودن چن سالش یا به گند زدنه چن ماهش

+یه حرفای تو دوستی نباید باشه اگه باشه چندش اورش میکنه .یه حرفایی تو دوستی مث مو می مونه توی غذا :/ دیدین مو توی غذا حال ادمُ بهم میزنه دیگه ادم سمت اون غذا نمیره . این حرفا تو دوسی باعث میشه حال ادم ع رفاقت بهم بخوره دیگم سمتش نره

+البته ما ع این مو ها زیاد ع تو غذامون کشیدیم بیرون ع این حرفا زیاد تو دوسیامون پیش اومده که اخرش ختم به خیر شده ولی ادم یه چیزایی براش روشن میشه . میفمه که تنها دوست ادم مامان باباشن یه وقتایی میخوام برم کف پای بابام و بوس کنم بگم بابا من اون شبا سر دوسام باهات دعوا میکردم سرت داد میزدم دقیقا همون شبا غلط کردم یه چیزی ام خوردم.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۲۲
Gift

امروز داشتم ع تو پارک رد میشدم به این فکر کردم که این پارک چن ساله سر خیابون ما هس یادم اومد که من خودم کلاس سوم چهارم که بودم از دم خونمون این پارکه پیدا بود مامانم غروبا میومد دم در صدا میکرد ما تو پارک سر خیابون میفمیدیم. انقد اونجا خالی و بدون سکنه بود ولی الان ماشالله بیا ببین چی شده همش اپارتمان همش شهرک . بااینکه خونه نبود اونجا ها وقتی ما بچه بودیم ولی تو پارک جای سوزن انداختن نبود بچه ووژ میزد ع در و دیوار و درخت و ع همه جا بچه میومد بیرون .ما تاب و سرسره داشتیم ویه الاکلنگ که اون عملا عذاب بود الاکلنگه واقعا عذاب الهی بود نمیگم ازش اصن.ولی تاب و سرسره ما کجا پارک الانه این بچه های قدر نشناس کجا .هیشکی تو پارک نبود هیشکی .همشون رفته بودن تو زمین فوتبال اون طرف پارک دور هم نشسته بودن کله ها نزدیک هم داشتن با گوشی هاشون بازی میکردن . صداشون نمیومد که ببینم تو چه برنامه ای هستن وگرنه عرض میکردم خدمتتون .تاب و سرسره خالی افتاده بود اون وسط .اون موقع ها من باید التماس صد نفر رو میکردم که نوبتشُ بده بمن من یه تاب بخورم زود برم خونه تا مامانم دعوام نکرده ولی مگه کسی ع اون عقده ای های تاب ندیده نوبتشُ بمن میداد :/داشتم به سرسره های خوشگل سرپوشیده ی رنگارنگ این بچه ها نیگا میکردم که خوشبحالشون دیگه تو مخشون افتاب نمیخوره .روی سرسره داغ نمیشینن ماتحتشون نمیسوزه . خم شدم توی سرسره رو نیگا کنم یهو دوتا چش با یه دهن دیدم دهنه باز شد گف خاله میخوای بیای تو سرسره ما :/ چنان جیغی کشیدم که بچه اون تو سه بار سکته کرد ع ترسش بیرون نمیومد هی میگف ببخشید ببخشید و برعکس ع سمت سُره سرسره رف بالا و ع پله ها اومد پایین و دویید رف .واقعا توقع نداشتم توی اون سرسره یه بچه انقد ساکت و اروم نشسته باشه :/

+حق رو بمنم بدین . چرا باید اون موقع ظهر یه بچه بی سر صدا توی سرسره نشسته باشه خب ._.

+بعد من ترسیده بودم ع بچه هه اون براچی اونجوری داشت با جدیت فرار میکرد ._. واعا حرکتش بهم برخورد


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۳۹
Gift

هی میگن صب زود پاشو تاظهر نخواب فلان چنان

بابا صب زود بیدار شدن انگیزه میخواد . اخه ادم بخاطر کره وعسل بازاری صب ساعت 8 بلند میشه؟ ادم برا پنیر کاله می ارزه ساعت 11 زودتر چششُ واکنه؟ عزیزم شما پنیر تبریزی بگیر خب، اگه من شب خوابیدم ؟ اگه من صب زودتر از خودت بیدار نشدم . شما پنیر تبریزی بگیر من از الان تا روزی که پنیرا تو خونس صب ساعت 5 واس نماز حتی ببیدار میشم . والله >_____<

+اصنم پنیر خالی ادم رو خنگ نمیکنه . نمونش خود من^__^

+من که خنگ نیسم یوخت :/

+دیگه باس تو موضوعات یه موضوع اضافه کنم با عنوان  - روزهای 23 سالگیم -  ^____^ چاکریم تولد شمام مبارک باشه مچکر

+وسط عیدی یهو رفتیم مسافرت ینی دوساله مسافرت یهویی منُ سوپرایز میکنه و هیچی ع این بهتر نیس با یه کوله بشینی توماشین فک و فامیل و بعنوان سرجاهاز باشون بری سفر اونم با کلی منتت رو کشیدن و اینا :) ادم مهمی ام دیگه :)دلقک نه بامزّه دلقک نیسم که بامزم خوش سفرم دلقک نه دلقک حرف بدیه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۰۶
Gift

بعضی اهنگا یه جوری به دلت میشینن ، که یه کاری میکنن حال و هوات فرق کنه

یه ترانه هم میتونه تو رو پرواز بده ، هم یه جورایی تورو توی خودش غرق کنه

یه صداهایی رو انگار نمیشه گوش نکرد ، یه ترانه هایی رو میشه فراموش نکرد

گاهی یه ترانه اونقدر به دلت میشینه  ، که مث یه دسته نرگس نمیشه بوش نکرد

بعضی ساعتا دلت ارامش محض میخواد ، با یه موسیقی که از خاطره هات لبریزه

فرقی ام نداره بعد ظهره یا نیمه شبه ، اخره اسفنده یا اوایل پاییزه

یه صداهایی رو انگار نمیشه گوش نکرد

+یه صداهایی -رستاک

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۳۰
Gift
عید دیگه بهم حس خوبی نمیده . همش نشستی نشستی نشستی که یکی بیاد خونه ادم هیشکی نمیاد تا پا میشی حاضر شی بری خونه کسی فوج فوج مهمون میاد . همش منتظری موقعیت مسافرت جور بشه ، تا جور میشه هوا بهم میریزه مهمون ع شهرستان میاد کار پیش میاد خلاصه مسافرت ملقا میشه .همش ضد حال همش ضد حال :/
بهار ُ دوس دارم ها ، عاشقشم یه جورایی مث خودمه گاهی ابری گاهی افتابی گاهی گرم گاهی سرد یوخت بارونی یوخت باد ادمُ میبره هر دیقه یجوره نمیشه پیش بینی کرد فردا چیجوریه . میگن هرکی شبیه همون فصلیه که توش بدنیا اومده . ما بهاری ها ام مث فصلمونیم :)

+خالم و شوهر خالم که دنبال عروس بازیشونن. داییم وزن داییم که یه هفته پیش عروسیشون بود هنو دارن عروس بازی میکنن . رفیقم که عقده و دارن عروس بازی میکنن . ینی راس میگن سالی که نکوست از بهارش پیــــــــــــــــــداس . چارروز دیگه خاله هه میره زنجان داییه میره سر زندگیش رفیقه ام که همچنان تو فاز همسرشه وباز من میشم تنهـــــــــــــــــــای تنها آآآآ .امسالُ خدا به خیر کنه :/

+تو این جور موقعیتا فقط یچی حال میده ، لم بدی یه گوشه یه کاسه اجیل با یه مشت اهنگ باحال و یه دست pes2016 نوش جان کنی . مثن الان من یه دس یک هیچ باختم  و شاعر میفرماید که :

ارغوان ، این چه رازیست که هر بـــــــــــــــار بهــــــــــــــــــــار ، با عزای دل مـــــــــــا می آید ، ارغوان ارغوان

تو بر افــــــــــــراشته باش ، تو بخوان نغمه نــــــــــا خوانده ی مـــــــــن ، تو بخوان توبخوان 


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۵۱
Gift
من نمفمم ساعت هشت صب اخه کی اومد سال ُ تحویل گرفت سال جدیدُ تحویل داد و رف . اخه با معرفت با مرام اقاااا سرور هشت صب اخه :/ همچین سال خوبی نبود که نخوام تحویلش بدم شما ساعت 9 میومدی ، من خودم دو دسی تحویلت میدادم .
+اولین باری بود فک کنم که لحظه تحویل سال خواب بودم :/
+نیس امسال سالِ میمونه ، قشنگ دارم میبینم هنو نیومده داره بهم ادا در میاره :/مسخره ی میمون کله سحر پاشده اومده ک چی مثن
+94 .... 94 لعنتی ...94ِ دزد ..94 بی معرفت ...
+صد سال دیگم یکی بگه 94 یاد معده درد میفتم . یاد دردای بی دلیل و بی درمون .دلم نمیخواد هیچ وخ 94 برام تکرار شه حتی عروسیه خاله و داییم و عقده رفیق جینگمم 94 رو بهتر که نکرد هیچ بدترش هم کرد .
+95 به نفعشه سال خوبی باشه چون من صد در صده اصابمُ توی 94 از دس دادم و کاملا وحشیانه متنظرم دس ع پا خطا کنه :/بلایی به سرش میارم اسم هدیه یادش نره
+برنامم برا 95 مشخص نیس ینی هنو برنامه ای ندارم . ارزویی ندارم که بنویسم و اخرسال براورده شده هاشُ خط بزنم .
+اما برنامم برا دوسای کمی که مونده برام ، میخوام خوشحالشون کنم . انقد بهشون مهربونی کنم انقد خوشحالشون کنم . انقد غافلگیرشون کنم انقد بشون حال بدم که هیچ وخ با شنیدم اسم هدیه یه ادم ناراحته نامهربونه بی معرفته سال 94 یادشون نیاد .
+ع اونجایی که دوسای مجازی ع واقعیم بهتر بودن تصمیم گرفتم زیادشون کنم
این ای دی اینستا giift_72    *گیفت دو تا آی داره ها
اینم ای دی تلگرامم   giftastam
+:)) سال خوبی رو شروع کنین سال خوبی داشته باشین اخرش ام سال خوبی رو تحویل بدین . انقد خوب که دلتون نیاد تحویلش بدین :)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۴۱
Gift

شاعر میگه عیده باز کبوترا خواب میبینن ماهی شدن ، شیرن و نعره میکشن ،عکس رو ده شاهی شدن ،عیده و توی سینما فیلمای رنگی میزارن قصه مرد شیشه ای بانو سنگی میزارن

بعد درجایی میفرماد که :عیده و کفش من هنوز لنگه به لنگه تا به تاس:( این مصرع مصداق بارز بندس :( چار ماهه میخوام کفش بگیرم تا همین لحظه ک ساعت سه و نیمه نصفه شبه نتونیتم فردام ساعت هشت باید صحن باشیم ،ینی کفش بی کفش

*امسال بابام خود جوش ساعت یک نصفه شب پاشد مارو برد بیرون که بگردیم چیزی میخوایم بگیریم😐 چه میکنه این عید با ادما:))

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۵ ، ۰۳:۲۷
Gift